جدول جو
جدول جو

معنی پر بئی - جستجوی لغت در جدول جو

پر بئی
پرکنده، لخت و عریان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پُ)
حالت و چگونگی پرسو. پرنوری. مقابل کم سوئی
لغت نامه دهخدا
(پُ)
فراوانی آب
لغت نامه دهخدا
(بُ / با)
جرج. بشردوست آمریکائی، متولد در دانور. وی ببسط و توسعۀ تعلیمات در میان طبقات کارگر کمک بسیار کرده است (1795- 1869 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
حالت و چگونگی پررو. بی آزرمی. بی شرمی. دریدگی. وقاحت. سخت روئی. سترگی. بی حیائی. مقابل کم روئی
لغت نامه دهخدا
(پْری / پِ بُیْ)
قصبه ای است کوچک در ساحل رود لیم نزدیک سرحد بوسنی، در شمال شرقی سنجاق طاش لیجه از ولایت قوصوه. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پُ صَ)
پرشکیبی. مقابل کم صبری
لغت نامه دهخدا
(پُ)
حالت و چگونگی پرمو
لغت نامه دهخدا
(پُ)
هذرمه. درازنفسی. پرچانگی. روده درازی. پررودگی. وراجی. بسیارگویی. پرحرفی رجوع به پرگفتن شود.
- پرگوئی کردن، پرگفتن. بسیارگفتن. اکثار. اطناب کردن. زنخ زدن. پرچانگی کردن. روده درازی کردن. اذراع در کلام. تذرع در کلام. اسهاب. درازنفسی کردن. پررودگی کردن. وراجی کردن. بسیارگفتن. پرحرفی کردن.
- امثال:
پرگوئی به قرآن خوش است
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پربو. پرعطر. معطر. خوشبوی. مقابل کم بوی: لاجرم، به (سفرجل) ایشان خوب و آبدار و خوش طعم و پربوی نباشد. (فلاحت نامه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر بیم
تصویر پر بیم
سخت ترسان بیمناک هراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرگوئی
تصویر پرگوئی
دراز نفسی، پرچانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پربوی
تصویر پربوی
خوشبوی معطر پر عطر پربو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرروئی
تصویر پرروئی
دریدگی، وقاحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر صبری
تصویر پر صبری
پرشکیبی مقابل کم صبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر کبری
تصویر پر کبری
پر منی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر آبی
تصویر پر آبی
فراوانی آب
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که پر از باد است دمیده متورم نفخ کرده توپ پر باد، متکبر مغرور پر ادعا: کله پرباد، پر از خودستایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر بادی
تصویر پر بادی
حالت و چگونگی پر باد
فرهنگ لغت هوشیار
درختی که بار بسیار دارد پر میوه پر ثمر مقابل کم بار، که شار و غش بسیار دارد (زر و سیم و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر برگ
تصویر پر برگ
بسیار برگ وریق، بسیار رخت و کالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر برگی
تصویر پر برگی
پر برگ بودن حالت و چگونگی پر برگ، بسیار رختی بسیار کالایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر بلا
تصویر پر بلا
پر آسیب پر پتیار پر آستانک
فرهنگ لغت هوشیار
پر نصیب پر بهره. پر بهر کردن پر نصیب کردن پر بهره کردن بهره مند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر فوی
تصویر پر فوی
فرانسوی پیشبرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر بار
تصویر پر بار
پرثمر، غنی
فرهنگ واژه فارسی سره
مادر بزرگ، در مقام تعزیر و به معنی پیر شده
فرهنگ گویش مازندرانی
درگیری دو حیوان مثل سگ و شغال، زیر و رو شدن، بالش، متکا، زیر سری
فرهنگ گویش مازندرانی
پر شده، انباشته، مملو
فرهنگ گویش مازندرانی
پر زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پدری کردن، خدمت و نیکی در حد الطاف پدرانه نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
از طرف پدر نسبت خانوادگی و خویشاوندی داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
بینی کوچک، بینی ظریف
فرهنگ گویش مازندرانی
پرگویی، پاراگوئه
دیکشنری اردو به فارسی
پر حرف، امّا حرف بزن
دیکشنری اردو به فارسی